ankommen.app - Homepage

Navigation und Service

رسیدن

یک راهنما برای همراهی شما در اولین هفته زندگی در آلمان

درک چگونگی زندگی در آلمان پایه و اساس خوبی برای با همدیگر بودن است هر کسی وظیفه مشخصی دارد و آن این است که پایبند به قوانین آلمان باشد و حق مساوات برای همه افراد یکسان است شما در این اَپ قوانین این کشور را یاد گرفته و یاد خواهید گرفت به چه چیزهایی باید دقت نمایید این کار را انجام دهید از همین حالا شروع کنید

Handyansicht der App

Stimmen und Meinungen

اومول اهل سومالی

Umul aus Somalia

در سومالی هنگام سلام و احوال پرسی دست طرف مقابل را می‏بوسند. ولیکن در سومالی زنان با مردان دست نمی دهند، این امر به علت دین ما است. تنها زنان با زنان و مردان با مردان دست می‏دهند. در اینجا برایم سخت است که با یک مرد دست بدهم و به همین دلیل با میل و رغبت این کار را انجام نمی دهم

اومول اهل سومالی

کنستانسه اهل اسپانیا

Constanze aus Spanien

وقتی که به آلمان آمدم، دست دادن با دیگران برای من چیز بسیار غریبی بود. عادت کرده بودم حتی با افراد غریبه از طریق بوسیدن طرف چپ و راست صورت شان سلام و احوال پرسی کنم. مردم آلمان کمی بیشتر فاصله می گیرند و سرد ترهستند و همچنین آن چنان عاطفی نیستند. من این امر را حتی بین افرادی که خویشاوند هستند نیز مشاهده می کنم. در برخی از خانواده‏ های آلمانی، افراد با یکدیگر اصلا سلام و احوال پرسی نمی کنندو تنها به گفتن سلام اکتفا میکنند. در اسپانیا چنین چیزی غیر ممکن است اسپانیایی ها همیشه با یکدیگر روبوسی میکنند

کنستانسه اهل اسپانیا

سو اهل ترکیه

Su aus der Türkei

هنگامی که من بچه‏ های خود را از دبستان به خانه می آورم، بچه ‏های بسیار دیگری نیز آنجا هستند. من آنها را نیز گاهی در آغوش می گیرم. اما نمی‏دانم که آیا این کار در اینجا پسندیده است. ولی من این طور عادت کرده‏ ام که انسان ها یکدیگر را بغل می کنند و تماس بدنی بیشتری دارند. ولیکن نمی‏دانم که آیا پدر و مادر بچه‏ هایی که من آنها را هنگام سلام کردن بغل می‌کنم از این کار خوششان می‏آید یا خیر. این کار برای من نشانی از صمیمیت و محبت است

سو اهل ترکیه

طه اهل عراق

Taha aus dem Irak

بازار فروش اشیا ارزان قیمت یا دست دوم برای من تازگی داشت. آنجا مردم وسایل دست دوم خود را به معرض فروش می‏گذارند. پوشاک، کتاب و لوازم برقی روی یک میز در حیاط و یا مقابل خانه در خیابان قرار دارند و به فروش می‏رسند. این که می شود در آن جا در مورد قیمت چانه‏ زد و به این ترتیب وارد گفتگو شد خوب است. چنین چیزی در کشور من ممکن نیست. آدم خجالت می کشد چیزهای دست دوم خود را به دیگران بفروشد. ولی در آلمان چنین چیزی امری عادی است. مردم کوشش می کنند کالاهای کهنه خود را فورا دور نریزند و بچه‏ های خود را نیز این گونه تربیت می‏کنند

طه اهل عراق

اومول اهل سومالی

Umul aus Somalia

یک بار می خواستم یک خوراکی برای مالیدن روی نان از سوپر مارکت بخرم. خوراکی مزبور حاوی گوشت بود ولی من نمی‏دانستم گوشت چه حیوانی است. نمی ‌فهمیدم که روی بسته ‌بندی چه نوشته شده است. از یک خانم پرسیدم: "می‏توانید لطفا به من کمک کنید؟ او سپس روی بسته ‏بندی را خواند و به من گفت: "در خوراکی مزبور گوشت خوک وجود دارد." کمک این خانم بسیار مفید بود

اومول اهل سومالی

آناستازیا اهل اوکراین

Anastasia aus der Ukraine

من در زندگی خود هرگز آب لوله کشی را ننوشیده بودم. در اوکراین خانواده من همیشه برای خوردن و پخت و پز آب می‏خریدند

آناستازیا اهل اوکراین

فرهاد اهل سوریه

Ferhad aus Syrien

در اینجا تمیز کردن بینی در حضور دیگران معمول است. ولی در سوریه این کار بسیار بد تلقی می‏شود. کسی این کار را نمی کند. من برای تمیز کردن بینی به بیرون از اتاق و یا به بالکن می‏روم. ولیکن ما به این امر عادت کرده ایم که مردم این جا این کار را در داخل اتاق انجام دهند

فرهاد اهل سوریه

طه اهل عراق

Taha aus dem Irak

حفظ اسرار بیمار درعراق یک واژه نا آشناست. گاهی سه یا چهار بیمار همزمان با هم وارد اتاق پزشک می‏شوند و همه آنها می توانند حرف‏های پزشک با بیماران دیگر را بشنوند. این کار در عراق معمول است. در آلمان چنین چیزی به علت موظف بودن پزشک به حفظ راز بیماران قابل تصور نیست. این موضوع در آلمان برای من تازه بود. این مهم است که انسان همه چیز را بتواند به پزشک بگوید و به او اعتماد داشته باشد. هر فردی می داند که پزشک راز او را به کسی نخواهد گفت و از این جهت نباید ترس و نگرانی داشته باشد

طه اهل عراق

فرهاد اهل سوریه

Ferhad aus Syrien

برای واکسیناسیون در آلمان دفترچه ویژه ای وجود دارد که توسط پزشک کنترل می‏شود. واکسیناسیون در آلمان نسبت به کشور ما جدی‌تر اجرا می‏شود. به نظر من این کار بسیار خوبی است زیرا انسان احساس ایمنی می کند. دخترم را به تازگی واکسن زدند

فرهاد اهل سوریه

طه اهل عراق

Taha aus dem Irak

در کشور من انسان می‏تواند در کوچه و بازار هر روز با ده نفر آشنا شود، اما در آلمان شاید بتوان در عرض ده سال با یک نفر آشنا شد. باید حتماً مناسبتی وجود داشته باشد: مانند یک باشگاه یا یک مراسم یا یک سازمان. من هفته ای دو تا سه بار به یک باشگاه بین ‏المللی جوانان در مونیخ می‌رفتم تا با آدم ها در این باشگاه آلمانی صحبت کنم. آدم باید کنجکاو باشد و سوال کند. موزیک بسیار مهم است، باشگاه های ورزشی یا انجمن های فرهنگی اهمیت زیادی دارند. آنجا‏ می‏توان با آدم های دیگر آشنا شد. آدم نباید در خانه بماند

طه اهل عراق

مارهاریتا اهل اوکراین

Marharyta aus der Ukraine

ما پس از ورود به آلمان، ابتدا در یک شهر کوچک بودیم. آنجا انسان‏هایی بودند که به ما کمک کردند. یک خانم مسن ما را برای صبحانه به خانه خود دعوت کرد و ما تمام روز را با او به سر بردیم. افراد دیگری نیز به ما در مورد نظام آلمان، کودکستان ها، پزشک ها و آموزش فنی و حرفه ای اطلاعاتی دادند. در اینجا افراد زیادی وجود دارند که به انسان کمک می‌کنند

مارهاریتا اهل اوکراین

سو اهل ترکیه

Su aus der Türkei

در ترکیه احترام به پدر و مادر در زندگی انسان ها جایگاه ثابت و محکمی دارد و دارای نقش بسیار مهمی است. هرگاه اختلافی بین پدر و مادر و فرزندان پیش بیاید، حق را به پدر یا مادرمی‏دهند. در آلمان ارزش پدر و مادر هم سطح با فرزندان می باشد. البته بستگی به این نیز دارد که خانواده‌ مورد نظر لیبرال یا سنتی است

سو اهل ترکیه

سو اهل ترکیه

Su aus der Türkei

اخیراً با بچه ‏هایم در مترو با صدای عادی صحبت می‏کردم. به نظر من مشکلی نیست که انسان در مکان های عمومی نیز با صدای عادی گفتگو کند. در آلمان مردم در مترو یا به صورت آهسته صحبت می‏کنند و یا اصلاً با یکدیگر حرف نمی‏زنند. بسیاری فقط نگاه می‏کنند. اگرچه گاهی قیافه‏ مردم عبوس به نظر می‌رسد، ولی در اکثر موارد اصلاً این چنین عبوس نیستند که به نظر می آیند. به نظر من زندگی در آلمان نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر با سروصدای کمتری همراه است

سو اهل ترکیه

مارهاریتا اهل اوکراین

Marharyta aus der Ukraine

پسر من تمام روز در کودکستان است. او هنوز آلمانی نمی‏داند ولیکن احتمالاً کمی می‏فهمد. او واژه های «تشکر» و «اجازه دارم...» را می‏گوید و واژه «مرتب کردن» را می‏شناسد. او گام به گام حرف زدن را یاد خواهد گرفت. این امر همراه با بچه‏ ها ساده ‌تر است

مارهاریتا اهل اوکراین

نیکی اهل یونان

Niki aus Griechenland

به نظر من نظام آموزشی آلمان بسیار خوب است. شاید در ابتدا کمی سخت باشد. پس از پایان کلاس چهارم بچه‏ ها که هنوز بسیار کوچک هستند به مدارس مختلف تقسیم می گردند. این کار کمی زود انجام می گیرد. ولی خوبی کار در این است که همیشه راه‏های مختلفی برای تحصیل در دانشگاه وجود دارند. دانش آموزان می‏توانند به مدرسه‌ایی به نام هاپت شوله (معمولا تا کلاس نهم دارد) بروند و پس از آن وارد دبیرستان (که پس از پایان آن می توانند وارد دانشگاه شوند) گردند و موفق هم بشوند. در آلمان همواره امکان ادامه تحصیل وجود دارد

نیکی اهل یونان

مارهاریتا اهل اوکراین

Marharyta aus der Ukraine

ما با پسرمان به آلمان آمدیم. او چهار سال دارد و تا به حال آلمانی یاد نگرفته است. او چند کلمه بلد است ولی نمی‏تواند روان صحبت کند. فراگیری زبان آلمانی بسیار مهم است. ما می‏خواهیم اینجا زندگی و کار کنیم، به همین خاطر باید آلمانی یاد بگیریم

مارهاریتا اهل اوکراین

کوریاکس اهل سوریه

Koriakes aus Syrien

زبان آلمانی مانند یک کلید است. بدون دانستن زبان آلمانی نمی شود کاری کرد و فقط می توان در منزل ماند. من قبلا دانشجوی رشته ریاضیات یودم و اکنون نیز مایلم همان رشته را در دانشگاه تحصیل کنم. بدون زبان آلمانی نمی توان در دانشگاه تحصیل کرد. من با زبان انگلیسی تجربه هایی دارم. زبان آلمانی برای من ساده تر است. من دستور زبان آلمانی را دوست دارم

کوریاکس اهل سوریه

طه اهل عراق

Taha aus dem Irak

زمانی در همسایگی یک سرایدار زندگی می کردم. این امر برای من نیز یک تجربه جدید بود. من نمی‏دانستم که او اصلا چه کار و وظایفی دارد. یک روز هنگام ظهر باید با دستگاه دریل در منزل کار می‏کردم که او در زد و گفت که من در آن موقع روز به علت استراحت ظهرگاهی اجازه این کار را ندارم. اگر چیزی خراب است باید به او اطلاع دهم. او یک بار پریز برق من را تعمیر کرد

طه اهل عراق

مارهاریتا اهل اوکراین

Marharyta aus der Ukraine

زمانی که ما در مرکز شهر زندگی می‏کردیم یکبار جشن همجنس‏گرایان برگزار شد. چنین چیزی در اوکراین وجود ندارد. در اوکراین نیز افراد همجنس‏گرا وجود دارند، ولی آنها به طور آشکار در باره آن صحبت نمی‏کنند. چنین چیزی برای ما معمول نیست و پذیرفتن آن نیز برای ما کمی دشوار است. چنین افرادی وجود دارند و من مخالفتی با آنها ندارم، ولی این که آنها این امر را آشکارا نشان می دهند امری غیر معمول است

مارهاریتا اهل اوکراین

فرهاد اهل سوریه

Ferhad aus Syrien

چیزهای جدیدی وجود داشتند که باید به آنها عادت می‏کردم. به عنوان مثال ما برای نخستین بار که در بخشداری بودیم کارمند آن جا گفت: خانم من باید جایی را امضا کند. وقتی که کار ما تمام شد من گفتم: "ولی من هنوز امضا نکرده ‏ام". کارمند گفت که یک امضا کافی است. چنین چیزی در سوریه ممکن نیست. در آنجا همیشه مرد امضا می‌کند

فرهاد اهل سوریه

کونستانسه اهل اسپانیا

Constanze aus Spanien

در اسپانیا خانواده جایگاه و ارزش دیگری دارد. در آلمان بیشتر به فردیت اهمیت داده می‌شود، یعنی پرسش هایی مانند: "آینده من چگونه خواهد یود؟"، "چگونه می ‏توانم خواسته های خود را تحقق ببخشم؟". فرد بیشتر مورد توجه است. اینجا افرادی هستند که پدر ومادر خود را تنها یک بار در سال می ‏بینند. مسلما در اسپانیا نیز چنین افرادی وجود دارند، اما مثل این جا آن قدر زیاد نیستند. آنجا همدیگر را بیشتر می‌بینند، با هم بیشتر صحبت می ‏کنند و بیشتر تلفنی حرف می‏زنند. درآنجا نزدیکی خاصی در میان مردم وجود دارد

کونستانسه اهل اسپانیا

فرهاد اهل سوریه

Ferhad aus Syrien

یکی از دوستان من پدر شد و از مرخصی مربوط به خانواده‌هایی که صاحب فرزند می‌شوند استفاده کرد. او در خانه ماند، زیرا زنان نیز حق دارند به فعالیت شغلی خود ادامه دهند. هیچ مردی در کشور ما حاضر به انجام این کارنیست

فرهاد اهل سوریه

طه اهل عراق

Taha aus dem Irak

در آلمان مردم گشاده‌رو نیستند و اغلب از از انسان فاصله می‏گیرند. در آسانسور نیز با هم صحبت نمی‏کنند. آنجا فقط "سلام" و "خداحافظ" گفته می‏شود. در عراق مردم با همسایه ها بیشتر تماس دارند، با هم صحبت می‏کنند و چای می‏نوشند. من آدمی گشاده‌رو هستم و دوست دارم با دیگران معاشرت ‏کنم. واکنش برخی از افراد به این امر مثبت بود و واکنش برخی دیگر نه چندان. آنها پیش خود فکر می کردند: "او از من چه می‏خواهد؟" بعدها متوجه ‌شدم که باید خودم را کنترل کنم و مواظب باشم که مردم رفتار مرا اشتباه نفهمند

طه اهل عراق

مارهاریتا اهل اوکراین

Marharyta aus der Ukraine

همسایه‌های ما آلمانی هستند. ما همدیگر را زیاد نمی‏بینیم. آنها کار می‏کنند و ما به کلاس زبان آلمانی می‏رویم. وقتی پستچی بسته‌ای را می‏آورد، ما کمی به یکدیگر کمک می‏کنیم. اگر من در خانه باشم، بسته آنها را تحویل می‏گیرم و وقتی آنها در منزل باشند بسته من را تحویل می‏گیرند

مارهاریتا اهل اوکراین

فرهاد اهل سوریه

Ferhad aus Syrien

در آلمان می‏توان همه چیز را در خیابان و یا قطار شهری گفت. تا کنون هرگز کسی نگفته است: "این تابو است، تو نباید این حرف را بزنی." پریروز در تلویزیون برنامه طنزی در مورد انگلا مرکل، صدراعظم آلمان، دیدم. چنین چیزی در کشور ما تابو است. هیچ کس حق ندارد رئیس جمهور و یا کارمندان دولت را مورد انتقاد قرار دهد؛ این کار ممنوع است. در غیر این صورت به زندان می افتید. در آلمان آزادی جایگاه و ارزش والایی دارد

فرهاد اهل سوریه

طه اهل عراق

Taha aus dem Irak

من سی سال پیش شروع به نوشتن کردم. در عراق آزادی مطبوعات وجود نداشت و من مجبور بودم مخفی شوم و اجازه انتشار نوشته‏ های خود را نداشتم. کسی اجازه انتقاد نداشت و حق نداشت نظر دیگری داشته باشد. من در آلمان دیدگاه‏های خود را می‏نویسم و بزودی یک وبلاگ نیز خواهم داشت. دراینجا هر فردی اجازه دارد در مورد همه چیز صحبت کند. این امر در قانون اساسی آلمان نیز آمده است. اینجا انتخابات وجود دارد و صدراعظم هم چنانچه مجددا انتخاب نشود نمی تواند در سمت خود باقی بماند. رییس جمهور نیز اجازه ندارد مادام العمر در سمت خود باقی بماند. من به قانون اساسی آلمان احترام می گذارم و به نظرم بسیار خوب است که ما در آلمان این قانون اساسی را داریم

طه اهل عراق

سو اهل ترکیه

Su aus der Türkei

در ترکیه موضوع ها بیشتر غیرمستقیم بیان می‏ شوند. در آلمان شیوه انتقاد مستقیم تر و سریع تر است. در ترکیه سعی می‏ شود که چنین امری را محترمانه تر بیان کنند. به عنوان مثال برای یک فرد که اهل ترکیه است بسیار سخت است که هدیه ای را نپذیرد و سعی بیشتر بر این است که از هدیه تعریف کنند و بگویند از هدیه بسیار خوششان آمده است

سو اهل ترکیه

زکی اهل ترکیه

Zeki aus Deutschland

مردم در آلمان با همسایه ‏ها ارتباط دارند، ولی به صورت محدود. کمتر به خانه همدیگر می‏روند و یا اصلا نمی‏روند، ولیکن در خیابان همدیگر را می‏بینند و یا در کنار در با هم صحبت می‏کنند. یعنی این که یک نفر داخل آپارتمان ایستاده و از لای در با شخصی که بیرون ایستاده است، صحبت می‏کند و آدم اجازه ندارد برای صحبت کردن وارد آپارتمان شود. در یک خانواده ترک چنین چیزی هرگز اتفاق نمی افتد. آنها فوراً مهمان را به داخل خانه می‏آورند و او را به نوشیدنی و غذا دعوت می‏کنند و با او صحبت می‏کنند. البته در روستاهای آلمان نیز روابط همسایگی صمیمی‏تر است. در روستاهای آلمان روابط همسایگی آن گونه است که من از ترکیه به آن عادت دارم، مردم برای یکدیگر وقت می‏گذارند

زکی اهل ترکیه

مارهاریتا اهل ترکیه

Marharyta aus der Ukraine

به نظر من خوب نیست که مردم آلمان زیاد به کلیسا نمی‏روند. اما این امرانتخاب خودشان است. اینجا هیچ کس نمی‏تواند فرد دیگری را مجبور کند که به کلیسا برود

مارهاریتا اهل ترکیه

زکی اهل آلمان

Zeki aus Deutschland

به نظر می رسد که دین در آلمان نقشی ندارد، ولی با وجود این امر، مردم مذهبی هستند. آنها فرهنگ خود را پاس می‏دارند حتی اگر به کلیسا نروند. من انسان های بسیاری را می‏شناسم که مالیات کلیسا پرداخت می‏کنند. به نظر من جالب است که در آلمان حتی آتئیست ‏ها نیز به امور دینی آگاهند وبه آن علاقه مند هستند. این امر حاکی از مدارا است. در این زمینه هیچ محدویتی وجود ندارد و هرکس آزاد است به دین خود عمل کند

زکی اهل آلمان

اومول اهل سومالی

Umul aus Somalia

در ایام کریسمس مردم آلمان به یکدیگر هدیه و شیرینی می‏دهند. من از سومالی عید فطر را می‏شناسم که به مناسبت آن مردم به یکدیگر هدیه می‏دهند و به دید و بازدید افراد خانواده می‏روند. من دیدم که در ایام کریسمس در آلمان مردی با لباس قرمز و ریش سفید می‏آید و به بچه‏ ها هدیه می‏دهد. این امری متفاوت است

اومول اهل سومالی

زکی اهل آلمان

Zeki aus Deutschland

در آلمان جشن تیراندازان وجود دارد. این امر در ابتدا به نظر من عجیب و غریب بود. باشگاه ‏های تیراندازی وجود دارند که در طول سال تمرین تیراندازی می‏کنند و سپس مراسمی برگزار می‏شود که در آن می توانند مهارت خود را نشان دهند. در جشن های مزبور می توان نوشید، غذا خورد و خوش گذراند. ما همیشه به این جشن می‏رفتیم. در آنجا می‏توان با ابعاد دیگری از زندگی آلمانی‏ها آشنا شد

زکی اهل آلمان

اومول اهل سومالی

Umul aus Somalia

من دو بار در جشن اکتبر مونیخ شرکت کردم. نخستین بار ترس داشتم، نشستم و تماشا کردم که آن جا چه می گذرد. ولیکن در سال بعد هیچ مشکلی نداشتم. در آن جا مردم تفریح می‏کنند، می‏رقصند و می‏خندند. به نظر من جشن بسیار خوبی است. من نیز کمی رقصیدم. من لباس‏هایی را که خانم‏ها در آن جا می‏پوشند دوست دارم. لباس های زیبایی هستند. افرادی نیز هستند که مشروبات الکلی می‏نوشند. این کار از نظر من اشکالی ندارد

اومول اهل سومالی

نیکی اهل یونان

Niki aus Griechenland

به نظر من خوب است که مقررات وجود دارند. به عنوان مثال کسی اجازه ندارد در پارک ها کباب درست کند. بدین ترتیب می‏توان از طبیعت محافظت کرد و برای سایر افراد نیز مزاحمت ایجاد نمی شود. اگر قرار باشد که مردم اجازه داشته باشند همه جا جشن بگیرند، کسانی که مایلند استراحت کنند باید کجا بروند. به نظر من مقررات مزبور برای همه خوب است

نیکی اهل یونان

اومول اهل سومالی

Umul aus Somalia

در بسیاری از فروشگاه ‏ها به علت این که روسری می پوشم به من کار ندادند. اکنون در یک شرکت امنیتی کار می‏کنم که با روسری من مشکلی ندارند. شغل مورد علاقه من دستیار پزشک است. سال آینده می‏خواهم یک دوره آموزش فنی و حرفه ای را بگذرانم. من در سومالی هشت ماه در یک بیمارستان کارآموزی کرده ام واکنون نیز می خواهم همان را ادامه دهم

اومول اهل سومالی